ساراسارا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

خاطرات سارا

اولین کریسمس

سارای قشنگم امشب با ذوق و شوق خاصی به رختخواب رفت و امیدواره که فردا صبح که بردار میشه سنتا براش هدیه اورده باشه. یه نامه هم با زبون شیرین خودش گفت من برای بابانوئل نوشتم و اونو چسبوند روی جوراب کرسمسش. مضمون نامش اینه :سنتا لطفا یه هدیه هم به اسباب بازی کوچولوی من پکولز بده.    پکولز اسم هاپو کوچولوی ساراست که همه جا با خودش میبره و شبا هم تو تخت خودش میخوابونتش.  Please Santa, give my little toy pekolz a present too.  My dear daughter, I hope Santa brings you all that you hope for and then some. 
3 دی 1394

ولنتاین

ولنتاین روز عشق و ابرازه اونه. اولین ولنتاین امریکایی رو ما تو پری اسکول سارا تجربه کردیم. یه میز گذاشته بودن و یه پارت هدیه یه تزیین شده که اسم هر کدوم از بچه ها رو رو یکیشون نوشته بودن. هر کدوم از بچه ها یه هدیه یه کوچولو واسه همه یه همکلاسی هاش اورده بود و اون رو تو پاکت تک تکه بچه ها میگذاشت. بیشتره هدیه ها کارته تبریکه ولنتاین به همراه شکلات ،کاکائوویا مداد... غیره بود.  فروشگاهها هم پر از بسته های شکلات و کاکائو به شکله قلب بود و پر از گل.  برخلافه چیزی که ما تو ایران در مورد ولنتاين میدونستیم که فقط دختر ها و پسرها و یا زوج های جوان به هم هدیه ميدادند. و یه چیزی برام خیلی جالب بود و اون اینکه خرس قلب دار که تو ایران خیلی...
28 آذر 1394

تعطیلات کریسمس

نزدیکه کریسمسه و امروز اخرین روز مدرسه تو سال 2015 بود. دومین برف سنگین امسال دو روزه در حال باریدنه. امروز از طرف مدرسه رفتیم پیست اسکی رو یخ. برای اولین تجربه خیلی خوب بود. و کلی بهمون خوش گذشت. دختر خوشکله مامان دو بار کوچولو خورد زمین ولی خوب یه امر طبیعی بود همه یه بچه ها میافتادن. ولی اخراش داشتی خوب راه می افتادی.  میخوام تو تعطیلاته دو هفته ای گاهی بیام اینجا و رسومات خوبه امریکایی ها رو بنویسم تا بعدها یادمون نره.  به امید تعطیلات خیلی خوب. 
28 آذر 1394

پاییز زیبا در میزولا

امسال اولین پاییزیه که ما تو میزولا میبینیم. پاییز ه خیلی قشنگ با برگهای رنگارنگ. درختای یه دست ارغوانی که اروم اروم برگهاشون از ارغوانی به زرد تبدیل میشه. امسال اولین هالوین رو کنار هم تجربه کردیم. سارا کوچولوی من یه ملکه شده بود با دو تا بال فرشته سفید و خوشگل. کلی هم واسه درست کردن جک و لنترن ذوق کردیم. روزای پاییزیه قشنگی رو داریم به لطف خدا پشت سر میذاریم. جشن هاروست پارتی و رفتن به مزرعه یه خیلی زیبا و هدیه گرفتن پامکین. بعدشم جشن هالوین. خدایا روزای قشنگ زندگیمون رو با یاد خودت همراه میکنیم و همه چیز رو به دست مهربون خودت میسپاریم.  خ
15 آبان 1394

مدرسه رفتنت مبارک گل مامان

مدرسه رفتن دختر گلم از هفته پیش شروع شده.هفته پیش سه روز رفته مدرسه.روز اول اشنایی با محیط مدرسه بود و روز دوم اشنایی با معلم و کلاس.که دو ساعت بیشتر نبود و منم همراه سارا بودم.روز سوم هم تا ساعت دوازده برای اشنایی با غذا خوری و خوردن ناهار.تا حالا که شکر خدا دختر نازم از مدرسه و محیطش خوشش اومده.از روز دوم من سارا رو با سرویس فرستادم و بعد خودم پیاده میرفتم پیشش.موقع بر گشت هم خودم میرفتم و با هم بر میگشتیم.جوجه کوچولوی من ملی تو راه مدرسه شیطنت میکرد و من و میخندوند.امروز اولین روز فول تایم مدرسه یه.صبح سارا با سرویس رفت و من بدون اینکه سارا در جریان باشه رفتم مدرسه تا ببینم دختر گلم چه کار میکنه.اخه دو روز قبل اول وقت میدیدم که یه کوچولو ...
9 شهريور 1394

جشن الفبات مبارک گلم

پنج روز پیش جشن الفبا برات گرفتیم.جشنی که شش ماه بود انتظارش رو میکشیدی.کیک جشنت رو با کمک خودت پختیم.کلی هم به خاطر پختن کیک خوشحال بودی چون خودت از رو تبلتت یه برنامه پخت کیک رواورده بودیو مرحله به مرحله به من میگفتی که چه کارکنم.خیلی هم خوشمزه شد و ظاهرش هم خوب شد. روز جشنبه هر سه مون خیلی خوش گذشت.اسمعیل میگفت:امروز بهترین روز تو میسولا یه برای من چون یه معجزه رو به چشمم میبیدم.تشبیه خیلی قشنگیه .واقعا یادگیری بچه ها خیلی قشنگه و تجلی قدرت و یکی ازنعمتهای بزرگ خداست. تو هم خیلی خوشحال بودی وهمش ذوق میکردی و چند بارهم گفتی امروز خیلی به من خوش گذشت. خدا رو با تمام وجودم شکر میکنم که اولا دختر سالم و باهوشی مثل تو رو به ما داده و دوم...
16 مرداد 1394

عکاس کوچولوی ما

دیروز یکی دیگه از روزای قشنگ بود.من و تو و باباجون رفتیم ای هاس و از اونجا قدم زنون رفتیم اطراف رودخونه.خیلی ها داشتن قایق سواری میکردن.منظره های خیلی قشنگی ا.نجا بود و ما کلی عکس گرفتیم. این روزا تو شدی عکاس ما و کلی عکسهای خوشکل از من و اسمعیل میگیری. قربونت برم'هر وقت من از عکاسیت تعریف میکنم کلی ذوق میکنی.
29 تير 1394

تولد شش سالگیت مبارک

سارای عزیزم ،الان که دارم برات مینویسم.سحر بیست و هشتم ماه رمضونه.اولین رمضانی که ما تو امریکا هستیم.تو این لحظات ناب از خدا برات سلامتی و خوشبختی میخوام  و ارزو میکنم همیشه لبای خوشکلت خندون باشه.امسال دو شب رو تا سحر با من بیدار موندی که خیلی دوست داشتم اون شبا رو. ولی باقیه شبها بهت نگفتم چون ترسیدم بیخوابی اذیتت کنه. امسال سال اولی بود که ما سه تایی تنها تولدت رو جشن گرفتیم.من رفتم یه کیک شکلاتی خوشکل و خوشمزه برات خریدم. خیلی ذوق میکردی و سه تایی کلی بهمون خوش گذشت هر چند که جای همه عزیزامون تو تولدت خالی بود.ان شالله که صدو بیست ساله بشی گلم. الفبات هم تموم شده و این روزا همش میپرسی کی میخوایم جشن الفبا بگیریم و منم میگم هر وق...
24 تير 1394

قربون با سوادشدنت بره مامان نیره

پری اسکول سارا هم به لطف خدادوهفته پیش تموم شد.ثبت نام مدرسش رو هم انجام دادیم.جلسه اشنایی مدرسه جلسه یه خیلی خوبی بود.هم سارا و هم مااز محیط مدرسه و پرسنلش خیلی خوشمون اومد.امیدوارم سال تحصیلیه خوبی رو دختر کوچولوم اونجا داشته باشه.ازوقتی که به امریکا اومدیم چهارماه و نیم میگذره.تو این مدت من سعی کردم الفبای فارسی روبه سارا اموزش بدم.شکر خدا سارا هم علاقه نشون داد و خوب همکاریکرد.پنج حرف دیگه مونده تا تموم بشه.اموزش الفبابه سارا برام خیلی لذت بخشه.دختر خوشکلم هم باهوشه و زود مطلب رو میگیره و هم با شیرین زبونیهاش کلی منو میخندونه.اموزش حرف س بودیم. گفتم س مثل:سریع گفت سیرینی. کلی فشارش دادم و خندیدیم.مامان قربونت بره که سین و شینت میزنه.دیرو...
9 خرداد 1394