ساراسارا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

خاطرات سارا

مسافرت شمال خیلی خوش گذشت

1392/5/26 15:51
نویسنده : نیره
219 بازدید
اشتراک گذاری

امروز اولین روز کاری بعد از ١٠روز تعطیلات تابستونی بوده.امسال ما به همراه مامانی اینا خاله طاهره اینا وخاله تهمینه وعمو مهدی و خانواده اسمعیل پسر ومعصومه دختر عمو رفته بودیم رامسر.سارا با یلدا ومحمد حسن کلی بازی کردن وبهشون خوش گذشت.سارای عزیزم دختر خیلی خوبی بود فقط غذا خیلی کم میخورد.ویلایی که تو جاده دو هزار گرفته بودیم بالای کوهها بود جای خیلی زیبا وبا صفا.روبه روی ویلا یه خونه خیلی خوشکل بود که به نظر من شبیه خونه بلفی ولیلیپیت بود.به سارا گفتم سارا این خونه شبیه چیه؟گفت شبیه خونه هیولا.راست میگفت دو تا پنجره گرد داشت شبیه چشم هیولا.دیروز تو راه برگشت گفتم ساار بذار مامان نیم ساعت بخوابه.گفت نه مامان نخواب بذار شب بتونی بخوابی.یعنی دقیقا حرفای خودم رو بهم تحویل میده.تو طول مسافرت هم که چون خودش نمیتونست بیاد جلو همش از من میخواست پشت پیشش بشینم منم چون میخواستم حسابی به دختر کوچولوم خوش بگذره قبول کردم.شکر خدا تعطیلات خیلی خوبی داشتیم وخیلی پر برکت بود.من تونستم یه روز سارا رو خودم ببرم مهد وبرگردونمش که سارا از این بابت خیلی راض بود.

خدایا صد بار شکرت به خاطر همه نعمت هایی که از لطف وکرمت به من عطا کردی.ازت ممنونم به خاطر تمام لطفی که به من داری.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)