ساراسارا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات سارا

گفتگو با خدا

1393/12/19 4:10
نویسنده : نیره
172 بازدید
اشتراک گذاری

تو این روزا من سرم خیلی خلوت تر از روزاییه که تو ایران بودم.هم فرصت بیشتری دارم وبا سارا بازی میکنم هم فرصت خونه داریم بیشتره و هم به پیاده روی میرسم.همیشه پیاده روی یکی از ورزشهای مورد علاقه من بوده ولی متاسفانه به ختطر تنبلی تو ورزش کردن همیشه به دلایل مختلف انجام ندادمش.اینجا چون دیگه هیچ بهونه ای برای ورزش نکردن ندارم پیاده روی رو انجام مبدم.خیلی هم بهم میچسبه.محیط اروم و با صفای اینجا واقعا جون داده واسه پیاده روی.یه حسن دیگه پیباده روب غیر از فواید جسمانیش اینه که روحیه ادم رو بهتر میکنه.مخصوصا چون تنها میرم حسابی فرصت دارم با خودم و خدا خلوت کنم و بتهاس ثحبت کنم.امروز تو صحبتهام به این نتیجه رسیدم که زندگیهذما مثل یه کتاب نوشته شدست منتها ما در هر لحظه از زندگی که هستیم تازه رسیدیم به خوندن اون صفحه ها و فردا صفحه بعدی و الی اخر.از خدا میخوام کتابچه زندگیه هممون ذو با قلم زرین نوشته باشه و همیشه به لطف و کمک خودش از خوندن صفحات ابن کتاب لذت ببریم.  خداجون مثل همبشه ازت میخوام همه سلامت و خوشبخت وموفق باشن مخصوصا سارای عزیز و اسمعیل گلم.خودمم که میدونم همیشه هوام رو داری

پسندها (1)

نظرات (0)