سارا قشنگم سنتا و توس فری رو شناخت

اون روز تو فروشگاه والمارت یه سنتا بود که بچه ها باهاش عکس میگرفتن ،چند رور قبل هم تو سات گیت مال .هر دو بار به سارا گفتم دوست داری با سنتا عکس بگیری ؟گفت :نه ،من دوست دارم با سنتای واقعی عکس بگیرم .

دیشب ازمن پرسید مامان سنتا واقعیه یا مامان و بابا ها به جاش هدیه میارن واسه بچه ها؟

جواب دادن به این سوالش برام خیلی سخت بود .بهش گفتم از معلمت بپرس چون اونا در مورد سنتا بهتر میدونن .جوجه میگفت خوب فکر کن ببین یادت میاد پارسال تو برام هدیه رو گذاشتی یانه .خلاصه قرار شد از معلمش بپرسه .امروز که برگشت خونه گفت معلمم گفت نمیدونم .فکر کنم نخواسته بود اونم مثل من که ذهنیت سارا خراب بشه .خلاصه با اسمعیل دو تایی بهش توضیح دادیم که سنتا واقعی نیست .

حدس میزنم این سوال تو ذهن سارا جوجه از وقتی به وجود اومد که فهمید توس فری ای در کار نیست و من توس فریش هستم .سر دندون شیری نهمش بود که وقتی من داشتم زیر بالشتش هدیه میذاشتم ،همین یکی دو هفته پیش،نگو سارا ببداره و فهمیده که من هدیه گذاشستم براش .صبح که بیدار شد گفت مامان توس فری برام هدیه اورده .البته ذوق و شوقش از هر دفعه کمتر بود .اون و گذاشت رو میز حال و رفت مدرسه .ظهر که از مدرسه برگشت ،هنوز کفشاش رو در نیاورده بود که گفت :مامان اگه به چیری بگم تو ناراحت مبیشی .گفتم نه بگو عزیزم ،ناراحت نمبیشم .بعد یه دفعه گفت من دبشلب دیدم تو برام هدیه گذاشتی .کلی بغلش کردم .جوجم میگفت مامان تو توس فری من هستی خیلی دوست دارم .اون روز کلی سه تایی با اسمعیل خندیدیم سر این موضوع .

خدای خوبم به خاطر همه ی لحظات و نعمتهای قشنگت ازت ممنونم 

راستی تولد ساینا جوجه هم نزدیگه