پاییز رسیده
امروز هوا حسابی پاییزی شده ونه تنها بوی پاییز رو میشه حس کرد بلکه خود پاییز رو میشه از پنجره دید. درخت روبه روی خونه ی ما جزو اولین درختایی هست که زرد میشه پاییز میزولا پر از رنگ های قشنگ و دیدنیه،
این روزا گاهی سارا و ساینا شعرای خیلی قشنگی رو با هم همخونی میکنن مثل :jony jony yes papa, please please food is good for you , red color red color were are you
ساینا بیشتر کلماتش رو به انگلیسی میگه ، مثلا Momy Momy where are you , baby were are you, dady where are you, hat, I love you, جواب بیشتر چیرایی همکه بهش میگیم یه No محکم هست..
گاهی اوقات خیلی قشنگ با عروسکش بازی میکنه و کارایی که تو بازی میکنه خیلی بامزست، اون روز شده بودبود مامان اون و قتی خوابوندش رو تخت دستش رو کشید به پیشونیش و گفت اوه یعنی راحت شدم بعد هم در فر رو باز کرد و توش رو نکاه کرد دوباره اومد پیش عروسکش.
سه هفته ای هست که هفته ای دو روز میذارمش مهد، هنوز که کنار نیومده و گریه میکنه. کلا هم بعد از از شیر گرفتن بدقلق و نااروم شده و خیلی بیشتر اذیت میکنه ، هنوز هم گاهی که سوار ماشین میشیم یاد ممی میفته و میگه دو تا دو تا ،
سارای قشنگم خیلی کمکم بوده و شیر تو شیشه خوردن رو با بازی به ساینا یاد داده و الان ساینا روزی چند بار شیر میخوره تو شیشه و همین تو خواب شباش هم کمکم میکنه، هر چند که کلا این جوجه کوچولو بدخوابه و چندین بار بیدار میشه طول شب.
دلم مبخواد خودم رو واسه دادن امتحان تافل اماده کنم ولی اصلا فرصت نمیکنم مطالعه کنم و ماشالله ساینا یه تنه همه ی وقت و انرژی من رو میگیره ،
خدای خوبم مثل همبشه هوامون رو داشته باش، به خاطر همه چیز ازت ممنونم