ساراسارا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

خاطرات سارا

پاییز رسیده

1397/7/8 2:07
نویسنده : نیره
363 بازدید
اشتراک گذاری

امروز هوا حسابی پاییزی شده ونه تنها بوی پاییز رو میشه حس کرد بلکه خود پاییز رو میشه از پنجره دید. درخت روبه روی خونه ی ما جزو اولین درختایی هست که زرد میشه  پاییز میزولا پر از رنگ های قشنگ و دیدنیه،  

این روزا گاهی سارا و ساینا شعرای خیلی قشنگی رو با هم همخونی میکنن مثل :jony jony yes papa,  please please food is  good for you , red color red color were are you

ساینا بیشتر کلماتش رو به انگلیسی میگه ، مثلا Momy Momy where are you , baby were are you,  dady where are you,  hat, I love you,  جواب بیشتر چیرایی همکه بهش میگیم یه No محکم هست..

گاهی اوقات خیلی قشنگ با عروسکش بازی میکنه و کارایی که تو بازی میکنه خیلی بامزست،  اون روز شده بودبود مامان اون و قتی خوابوندش رو تخت دستش رو کشید به پیشونیش و گفت اوه یعنی راحت شدم بعد هم در فر رو باز کرد و توش رو نکاه کرد دوباره اومد پیش عروسکش.

سه هفته ای هست که هفته ای دو روز میذارمش مهد، هنوز که کنار نیومده و گریه میکنه. کلا هم بعد از از شیر گرفتن بدقلق و نااروم شده و خیلی بیشتر اذیت میکنه ، هنوز هم گاهی که سوار ماشین میشیم یاد ممی میفته و میگه دو تا دو تا ،

سارای قشنگم خیلی کمکم بوده و شیر تو شیشه خوردن رو با بازی به ساینا یاد داده و الان ساینا روزی چند بار شیر میخوره تو شیشه و همین تو خواب شباش هم کمکم میکنه،  هر چند که کلا این جوجه کوچولو بدخوابه و چندین بار بیدار میشه طول شب.

دلم مبخواد خودم رو واسه دادن امتحان تافل اماده کنم ولی اصلا فرصت نمیکنم مطالعه کنم و ماشالله ساینا یه تنه همه ی وقت و انرژی من رو میگیره ،

خدای خوبم مثل همبشه هوامون رو داشته باش، به خاطر همه چیز ازت ممنونم

پسندها (4)

نظرات (0)