ساراسارا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 15 روز سن داره

خاطرات سارا

کفش های پاشنه دار تق تقیت مبارک گلم

1392/4/1 10:21
نویسنده : نیره
171 بازدید
اشتراک گذاری

پنج شنبه ساعت ٩و نیم صبح پیشت دراز کشیدم تا بتونم زودتر بیدارت کنم بریم شهریار خرید.به محض اینکه چشمات رو باز کردی گفتی:مامان تولدم شد یادت نره بهم بگی.گفتم نه عزیزم یادم نمیره.امروز تولد کوچولوته.منظورم آمادگی واصه تولدت بود چون میخواستیم بریم برات لباس وکفش بخریم وبریم آتلیه عکس بگیری.تو پاساژ ولیعصر با خاله تهمینه قرار داشتیم.باباجون ما رو رسوند اونجا.من از قبل برات لباس در نظر گرفته بودم .چند تا لباس تنت پوشوندیم وبالخره یه لباس چیندار عروسکی بنفش خیلی خوشکل برات خریدیم.البته خودت اول یه لباس دیگه رو میگفتی خوبه ولی زیاد تو تنت مناسب نبود.ولی قربونت برم اذیت نکردی ونظر ما رو قبول کردی.با همون لباس بردیمت برای خرید کفش.خیلی خوشحال بودی و بیشتر واصه این خوشحال بودی که میخوای کفش پاشنه دار بخری.تو کفش فروشی کفش ها رو میپوشوندیم بهت .بعد من میگفتم دخترم راه برو تو ایینه خودت رو ببین وببین کفشت راحته.احساس رضایت رو کاملا از رفتارت میتونستم حس کنم.همه بهت نگاه میکردن وخوششون میومد .چند نفر گفتن ماشالله اسفند روشن کنید براش.از اونجا رفتیم قنادی باران یه کلاه تولد برات خریدیم ورفتیم عکاسی.اولش هر چی میگفتیم سارا لبخند بزن یا لب پایینت رو میبردی تو یا غنچه میکردی .بعد دیدیم نمیشه گفتیم سارا لبات رو معمولی کن اما تویه جوجه کار قبلت رو تکرار میکردی.تا بالاخره کم کم راه افتادی وتونستیم چند تا عکس ازت بگیریم .امیدوارم خوب بشن.قربونت برم خوب همکاری کردی.اون شب تا شب از ذوقت چندین بار لباس وکفشت رو پوشیدی ورو سرامیکای مامانی مهین راه رفتی تا تق تق کفشات رو بشنوی.قربونت برم که اینقدر ذوق تولدت رو داری.شنبه هفته دیگه تولدته واز خدا میخوام همه چیز خوب باشه وبه هممون خوش بگذره.امروز دلم خیلی واصه تو وباباجون تنگ شده.بوس واصه هر دوتون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)