ساراسارا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

خاطرات سارا

ساینا و شیطنت هایش

این روزا ساینا خانمی حسابی هممون رو مشغول کرده، الان هم که من دارم این خاطره رو مینویسم سارا و ساینا دارن تو اتاق سارا با هم بازی میکنن. ساینا عاشق بالا رفتن از همه جیز و انجام دادن کارای پر هیحان هست که البته براش خطرناک هم هستند،  دیشب وقتی سارا از حموم اومد من میخواستم موهاش رو شونه کنم ،کل شونه کردن موها کمتر از ده دقیقه طول کشید ولی تو این فاصله سه بار مجبور شدم بلند شم و ساینا رو کنترل کنم. اولین بار یه دفعه دیدیم صدای پیانو میاد، فهمیدیم که باز ساینا در اتاق سارا رو باز دیده و رفته سراغ پیانو. وروجک از صندلی پیانو میره بالا و قشنگ میشینه پشت پیانو و شروع میکته به اهنگ زدن . اوردمش تو هال و در اتاق سارا رو بستم. یه لحظه بعد صداش ا...
2 خرداد 1397

عشق مامان برنده شده

اولین داستان سارا what am I تو مسابقه ی داستان نویسی کتابخونه ی میزولا برنده ی سوم شده. چند روز پیش وقتی این خبر رو به من دادن کلی ذوق کردم و سریع تو گروه خانواده ی سبز نوشتم. اسمعیل دانشگاه بود و با دیدنش انقدر هیجان زده شد که نتونست بمونه دانشگاه ،اومد خونه کلی با هم ذوق کردیم و بعد دوباره برگشت دانشگاه. سارا قشنگم وقتی از مدرسه اومد خونه ، بهش گفتم؛ امروز یه خبر خیلی خوب در مورد تو بهمون رسیده که کلی ذوق کردیم. سریع گفت فیمس (مشهور)شدم? گفتم تو چی ? گفت داستانم برنده شده? وقتی گفتم اره، از خوشحالی کلی با صدای بلند خندید ،  خدایا شکرت که دختر باهوش و با استعدادی بهمون عطا کردی  پنج شنبه ی گذشته اسمعیل برای شرکت تو یه کنفرانس ر...
22 فروردين 1397

سارای مامان نویسنده شده

این روزا سارا قشنگم داره یه داستان مینویسه تا تو مسابقه ی داستان نویسی کتابخونه ی میزولا شرکت کننده .امیدوارم دختر گلم یه نتیجه ی خوب بکیره تا حسابی تشویق بشه .ماشالله استعداد خیلی خوبی تو نوشتن به زبان انگلیسی و نقاشی کشبدن داره . ساینای مامان هم این روزا حسابی پر انرژی و فعال شده ماشالله . حسابی راه میره و همه جا رو به هم میریزه .جوجه کوچولو چند تا کلمه یاد گرفته مثل:بده بده ،بابا،مامان و سارا رو هم با اهنک صدا میکنه . به اب هم تو بیداری میگه ببه و تو خواب میگه ابه .  خدای خوبم واسه همه چیز ازت ممنونم
24 بهمن 1396

قربون دخترای باهوشم برم

الان یه اتفاق خیلی جالب و قشنگ افتاد . اسمعیل طبق معمول همیشه گفت ساینا رو اماده کن بریم دنبال سارا که از مدرسه برمیگرده . همون لحظه ساینا سریع رفت به سمت صندلی ای که شال من و سویشرت خودش روش بود .من و اسمعیل همینطور با تعحب نکاهش میکردیم .سریع شال من رو انداخت زمین و سویشرت خودش رو گرفت دستش اورد داد به اسمعیل . من و اسمعیل از خوشحالی کلی بوسش کردیم . اوایل موقع بیرون رفتن اسمعیل پتوی ساینا رو مینداخت رو زمین و ساینا رو میذاشت روش و میپیچیدش لای پتو . ساینا هم یاد گکرفته بود تا پتو رو مینداخت میرفت روش و بی خرکت دراز میکشید .بعد یاد گرفت موقع پوشوندن لباس برای بیرون رفتن دستاش رو سریع میاورد جلو تا استیناش رو بپوشونیم ولی امروز اولین بار...
10 بهمن 1396

راه رفتن ساینا

ساینا جوجه مدتی هست که راه میره ولی گاهی هنوز رو زانوهاش میرفت . بابا جون گفته امروز رو بعنوان اولین روز راه رفتن مسلط و کامل برای ساینا ثبت کنم که دیگه کل خونه رو راه میره .
1 بهمن 1396

تولد موش مامان

جمعه ۱۵دسامبر ،تولد ساینا موش موشی رو با دو روز تاخیر گرفتیم . طفلی بچم از روز سه شنبه صبح مریض شده بود .ویروس بدی بود ولی شکر خدا دیگه پنح شنبه حالش بهتر شده بود و جمعه کلا خوب بود فقط از تو بغل من بغل هیچ کس نمیرفت . سارا خوشکلم هم خیلی واسه تولد ساینا ذوق و شوق داشت و کلی من رو تو تزیین خوراکی ها کمک کرد . شکر خدا تولد خوبی بود و به همه خوش گذشت .ساینا هم کلی با کیک خودش خوش گذروند البته خیلی هم اسمشش نکرد . ساینا قبلا برای چند ثانیه کوتاه می ایستاد ولی شنبه شب قبل از خواب کلی من رو سوپرایز کرد خیلی خوب و صاف و نسبت به قبل طولانی وایستاد .خودشم ذوق میکرد .دیروز هم تونست چهار تا قدم از پیش مبل بیاد پیش من .سارا کلی ذوق میکرد .فکر کنم...
27 آذر 1396

ساینا گلی تولدت مبارک

امروز تولد ساینا جوجه بود ولی طفلکم ویروس گرفته و از دیروز حال ندار شده .امروز بردیمش دکتر .طفلک خیلی گریه و بی تابی میکرد .تازه حدود یک ساعتی میشه که یه مقدار حالش بهتر شده و بعد از شیطنت کردن با سارا عسلی ،خوابش برده .تولدش رو قراره جمعه بگیریم یعنی دو روز دیگه .امیدوارم حالش خوب خوب بشه تا اونموقع . ساینا با اینکه یه مدتی هست میتونه وایسته ولی معمولا اینکار رو انحام نمیده  مگر اینکه حواسش نباشه .گاهی هم یه بوس صدا دار میکنه که من بهش میگم ار کیس . ان شالله روز جمعه حسابی به هممون خوش بگذره ،مخصوصا با سارگلم و ساینا جوجه
23 آذر 1396