کفش های پاشنه دار تق تقیت مبارک گلم
پنج شنبه ساعت ٩و نیم صبح پیشت دراز کشیدم تا بتونم زودتر بیدارت کنم بریم شهریار خرید.به محض اینکه چشمات رو باز کردی گفتی:مامان تولدم شد یادت نره بهم بگی.گفتم نه عزیزم یادم نمیره.امروز تولد کوچولوته.منظورم آمادگی واصه تولدت بود چون میخواستیم بریم برات لباس وکفش بخریم وبریم آتلیه عکس بگیری.تو پاساژ ولیعصر با خاله تهمینه قرار داشتیم.باباجون ما رو رسوند اونجا.من از قبل برات لباس در نظر گرفته بودم .چند تا لباس تنت پوشوندیم وبالخره یه لباس چیندار عروسکی بنفش خیلی خوشکل برات خریدیم.البته خودت اول یه لباس دیگه رو میگفتی خوبه ولی زیاد تو تنت مناسب نبود.ولی قربونت برم اذیت نکردی ونظر ما رو قبول کردی.با همون لباس بردیمت برای خرید کفش.خیلی خوشحال بودی و ...
نویسنده :
نیره
10:21